علیعلی، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره

درباره علی

تولد تولد تولدت مبارک

آری لبخندهای تو بزرگترين آرزوی من اند شادمانه بخند بگذار تا برآورده شوند. پسر عزيزم 3 سالگيت تمام شد شب تولد شما مصادف با جشن نامزدی عمو  سجاد و پريا  خيلی شب شادی بود انشاله که هر دو شون خوشبخت بشن و شما هم جشن 120 سالگيت را بگيری.می بوسمت 
20 دی 1393

بدون عنوان

اين دو تا عکس هم روز 14 فروردين 93 انداختم . از روز 1 فروردين تا 5 سرما خوردی و تب شدي و نتونستنم ازت عکس بندازم. پسر عزيزم بسيار شيرين زبونی از پستونک هم خيلی وقت خبری نيست و فعلاً پروژه از پوشک گرفتن شما رو داريم باشد که موفق شويم. فردا هم باتفاق بابا و مامان بزرگها می ريم شمال . ...
11 ارديبهشت 1393

دوسالگی

سلا م پسر عزيزم امروز که  می نويسم از تولدت 1 روز گذشته چون 20 دی ماه 92 روز شهادت بود 1 هفته تولدت را عقب انداختيم تا 27 بگيريم انشاله ميام با عکس های جديد تولد.   ...
21 دی 1392

18 ماهگی

سلام پسر عزيزم امروز 18 ماهگی تمام می شه عزيز دلم خيلی شيرين شدی از شيطونی هات بگم يا از شيرين کاريها .الان که دارم برات می نويسم 20/٤/92 ساعت 9:50 دقيقه صبح برابر با 2 ماه رمضان هوا خيلی گرم .شما همچنان روزها پيش بابا هستی و مامانی می ره سرکار عزيز دل من خيلی روزها فکرم پيش تو که روزها را چطوری می گذرونی چی می خوری ولی تمام اين دلواپسيها را بابا از من دور می کنه چند روزی هست که قرار بابا روزکار بشه من کلی نگرانم که چکار کنم از طرفی دلم نمی یاد بزارمت مهد می خوام خودم از بزرگ شدنت لذت ببرم هنوز سر دوراهيم اميدوارم بتونم تصميم درستی بگيرم .پسر عزيزم زندگی اين روزها خيلی سخت شده بايد من و بابا باهم کار کنيم تا شما در آرامش باشی البته کنار يک پ...
4 دی 1392

اول دی ماه 1392

سلام پسر عزيزم خيلی وقت که به وبلاگت سر نزدم امروز اول دی ماه ٩٢ ديشب شب يلدا بود و من  و شما تنها بوديم چون مراسم را ١ شب قبل اجرا کرديم و فردا هم اربعين روزی که برای سلامتی شما شير کاکائو نذر کردم خيلی دوسست دارم .چند تا عکس از مناسبت های مختلف میذارم.   اين عکس ١٧/٨/٩٢ مصلی تهران     پارسا علی و رز نوه دایی قبل از آرايشگاه وکوتاه کردن موهای نازو فرفريت جمعه خوب با نی نی ها رز ،علی، علی و ثنا  وبعد از کوتاهی مو تازه شدی شبيه پسر شيطون ها. وقتی علی قهر می کنه اين شکلی می شه. زورد برمی گردم با عکس های تولدت . ...
4 دی 1392

پسر 18 ماهه من

 سلام پسر عزيزم مامان بالاخره  وقت کرد يک سری به وبلاگت بزنه اين عکس را زمانی که 18 ماهه بودی انداختم قبل از واکسن که خدارا شکر واکسن ايندفعه اصلاً اذیت نشدی چون به هر دو دستت زدن و مشکلی نداشت الان که دارم می نويسم بابا چند روز روزکار شده و شما را خاله پروانه (خاله مامان) نگهداری می کنه .شما با بچه های خاله پروانه خيلی جوری و من خوشحالم که اذيت نمی شی پسر گلم هفته ديگه عروسی پسر دايي غلام و ما می ريم گلپايگان و بعد از اينکه آمدم خاطراتش را می نويسم. ...
13 شهريور 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به درباره علی می باشد